تعریف هوش در تعاریف علمی روز مدیریت

امروزه در اغلب حوزه ها مفهوم هوش و هوشمندی رو میشنویم و در مدیریت و تصمیم گیری بسیار به این موضوع اهمیت داده میشود . اما هوش واقعا چیست ؟ در این مطلب تصمیم گرفتم تعاریف مهمی که در پژوهش های علمی وجود دارد را گردآوری نمایم . امیدوارم در جهت همگرایی ترمینولوژی این مفهوم قدم مثبتی برداشته باشم . تعاریف متعددی در خصوص این اصطلاح وجود دارد ، یعنی تعریف آن بسته به زمینه ، رویکرد ، کشور و نویسنده در جامعه علمی و تخصصی متفاوت است. به عنوان مثال ، چندین پژوهش قابل تامل وجود دارد که در انها همزیستی اصطلاحاتی مانند هوش بازار ، هوش فناوری ، هوش مالی و هوش سازمانی (کوچن ، ۱۹۸۹) و شرکت های بزرگ ، هوش رقابتی ، هوش تجاری ، هوش رقابتی ، هوش استراتژیک و هوش رقابتی (واکر ، ۱۹۹۴) را مشاهده میکنیم . با توجه به اینکه هدف از هوش بدست آوردن ارزش واقعی از داده ها ، اطلاعات و پویایی سازمان ها است ، مطالعه این رشته فرصتی را برای تجزیه و تحلیل روندهای اصلی مربوط به جمع آوری و پردازش داده ها ، مدیریت اطلاعات ، فرایند تصمیم گیری و توانایی های سازمانی فراهم می کند.
هوش ، مفهومی است که در اصل مترادف با امور نظامی بود (Ruggles & Brodie، ۱۹۴۷؛ Schultz، Collins، & McCulloch، ۱۹۹۴) و سپس به عنوان یک زمینه پژوهش برای همگرا کردن حوزه های مختلف از جمله استراتژی کسب و کار ، تصمیم گیری و مدیریت اطلاعات و دانش ظهور نمود. محققین مختلفی پژوهش های هوش را به عنوان یک رشته جذاب و نوظهور در نوع خود در حوزه مدیریت استراتژیک ، رقابت پذیری و اقتصاد دانش قرار می دهد (آسوه ، بلاردو و کرنکوویچ ، ۲۰۰۲ ؛ بارتس ، ۲۰۱۲ ؛ کورنیش ، ۱۹۹۷ ؛ Vuori، ۲۰۰۹).
از منظر سازمانی ، هوش را می توان به عنوان جمع آوری ، تجزیه و تحلیل ، تفسیر و انتشار اطلاعات استراتژیک در زمان مناسب برای استفاده در فرآیند تصمیم گیری تعریف کرد.
Pereira, & Singh, 2018
با مرور نتایج پژوهش ها میبینیم که محققین استفاده و همزیستی از اصطلاحات مختلف مبتنی بر هوش را با تمرکز بر بازاریابی ، بازارها ، فناوری ، استراتژی ، سازمان ها ، قلمروها و علم ، با اهداف و معانی مشابه بیان می کنند (Desai & Bawden، ۱۹۹۳؛ Kelley، ۱۹۶۵؛ Marks، ۱۹۶۷؛ Montgomery & Weinberg، ۱۹۷۹؛ Pearce، ۱۹۷۶؛ Smith & Levitz، ۱۹۶۸؛ Svoboda، ۱۹۹۱؛ Zinkhan & Gelb، ۱۹۸۵).
هوش به عنوان فرآیند جمع آوری ، تجزیه و تحلیل ، تفسیر و انتشار داده ها و اطلاعات با ارزش بالا در زمان مناسب برای استفاده در فرایند تصمیم گیری ، شناخته می شود. با این حال ، امروزه ، و با تکامل سازمان ها ، هوش به روش های مختلفی برای اهداف برنامه های مختلف تعریف شده است.
پس میبینیم که در صورت تجزیه و تحلیل تعداد اصطلاحات مرتبط موجود در ادبیات مرتبط با هوش ، ناهمگنی و تازگی معانی هوش مشهود است که شامل موارد زیر می شود:
هوش تجاری (بروکس ، ال گایار و سارنیکار ، ۲۰۱۵ ؛ گیلاد ، ۱۹۸۵ ؛ Larson & Chang، ۲۰۱۶؛ Luhn، ۱۹۵۸؛ Mikroyannidis & Theodoulidis، ۲۰۱۰) ،
هوش جمعی (چن ، مائو و لیو ، ۲۰۱۴ ؛ گروبر ، ۲۰۰۸) ،
هوش مشارکتی (Cachia، Compano، & Da Costa، ۲۰۰۷؛ Chiu، Liang، & Turban، ۲۰۱۴)،
هوش بازرگانی یا commercial (رونن ، ۱۹۸۱ ؛ اسمیت و لویتز ، ۱۹۶۸) ،
هوش رقابتی (Cronin et al.، ۱۹۹۴؛ Gilad، ۱۹۸۹؛ Sewdass & du Toit، ۲۰۱۴؛ Zinkhan & Gelb، ۱۹۸۵) ،
هوش رقابتی یا Competitor Intelligence (Fuld, 1985),
هوش شرکت یا Corporate Intelligence (Cohen & Czepiec, 1988; Woodling, 1986),
هوش تشکیلات اقتصادی یا Enterprise Intelligence (بولینجر ، ۲۰۰۵) ،
هوش مشتری (فن ، لی و وانگ ، ۲۰۰۳) ،
هوش اقتصادی (بواکا ، دیوید و تیری ، ۲۰۰۲ ؛ مارتری ، کلرک و هاربولوت ، ۱۹۹۴) ،
هوش مالی (شفر ، ۲۰۰۵ ؛ واکسمن ، جانستون و تونی ، ۲۰۰۶)
هوش مدیریتی (Kochen ، ۱۹۸۹ ؛ Onunka و Nnadozie ، ۲۰۱۱) ،
هوش بازار (Capo ، ۱۹۸۳ ؛ کوهلی ، جاورسکی و کومار ، ۱۹۹۳) ،
هوش بازاریابی (گروس و مک گینلی ، ۱۹۶۹ ؛ کلی ، ۱۹۶۵) ،
هوش باز (پاتون ، ۲۰۰۵) ،
هوش سازمانی (Akgun، Byrne، & Keskin، ۲۰۰۷؛ Glynn، ۱۹۹۶)،
هوش منطقه ای (Komninos، ۲۰۰۴؛ Navarrete & Jacques، ۱۹۸۲)،
اطلاعات سرزمینی (Bourret، ۲۰۰۹) ،
هوش استراتژیک (مونتگومری و وینبرگ ، ۱۹۷۹) ، هوش فنی (اشتون و استیسی ، ۱۹۹۵ ؛ غم و اندوه ، ۱۹۶۷)
هوش علم و فناوری (Kostoff & Scaller ، ۲۰۰۱ ؛ Lichtenthaler ، ۲۰۰۳ ؛ Porter & Detampel ، ۱۹۹۵).